این هفته، هفتهی... هفتهی... هفتهی چیای بود؟ هفتهی سخت؟ هفتهی تلخ؟ هفتهی شیرین؟ هفتهی عجیب؟ نمیدانم. این هفته، هفتهی برگشتن به کار بود. برگشتن به دانشگاه، رفتن به اداره قراردادها. برای من هفتم فروردین، پایان خانه ماندن بود، و شد. هیچ کدام اینها نبود و همهشان هم بود. سخت بود. خیلی سخت. این که بعد از 6 ماه ناگهان چند ساعت عزیزترینات را بگذاری و بروی بیرون، واقعا سخت است. دلتنگیاش یک طرف، نگرانی و استرس و سوال دائمیِ «حالا داره چی کار میکنه؟» هم یک طرف. تلخ بود. خصوصا صبحها وقت خداحافظی و من باید میرفتم. ...